با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+خواهرم! دنيا خراب آبادي است که هر نقطه آن به نگاه هاي آلوده نا امن گشته است. اما فرشته هاي حجاب در محفل انس و ياد خدا در امنيتي بسر مي برند که ديگران از طعم آن بي خبرند.
+نوجوان 12-13 ساله اي بود.اومده بود ستاد اعزام.مي گفت:اسم منو براي جبهه بنويسيد.جواب داد : سنت کمه.
با نا اميدي برگشت.روز بعد اومد.گفت:اسم منو بنويسيد.
ميگه:تو که مي خواي بري جبهه آيا مادرت راضي هست؟
دوباره برمي گرده.براي بار سوم اومد. اين بار با يه ساک.سلام کرد.جواب دادآخه تو خيلي کم سن و سال هستي.مادرت راضي نميشه.در ساک رو باز كرد پارچه سفيد رواز توش در آورد و گفت:اين کفن منه مادرم برام گذاشته!
سلام خدا قوت .. براي مخالفت م بايد يه خاطره اي رو تعريف کنم ! مادرم وقتي روز عاشورا وقتي کوچولو بوديم هميشه بهترين غذا رو مي پخت ! من دوره راهنمايي بودم بهش گفتم امام ما شهيد شده بي آب بعد شما سور ديدي .. مي گفت عاشورا بايد هميشه بهترين خاطرهء شما باشه ! واقعا هم اينطور بوده از کودکي تا حالا بخاطر همهء زيبايي هاش .. نبايد مسائل رو قاطي کنيم ما هميشه حرمت ها رو رعايت کرديم و خواهيم کرد همين عيد - ||عليرضا خان||
فاطميه بود!! همه حرمت نگه داشتند ولي نمي شد که سال رو نو نکرد ! : ) بهتره براي تبليغ دين از مکانيزم هاي بهتري استفاده کنيم ... - ||عليرضا خان||
من منظوري نداشتم،شما درست ميگي ولي من منظورم از ي لحاظ ديگه بود برادر،ممنون از نظرتون - ...سادات خانم...
+(فرازي از وصيتنامه شهيد حميدرضا جعفري) :خدايا، چگونه شكر اين همه نعمات تو را به جا آورم؟ چگونه شكر اين پدر و مادر و خانوادة خوب را به جا آورم؟ چگونه شكر زيستن در زمان انقلاب و در خط انقلاب و در تحت رهبري اين مرد عارف عاشق متفكر محكم مؤمن بزرگ و جليلالقدر را به جا آورم؟
+اي گوهر آفرينش! زن چه نيکو مقامي دارد که فاطمه (سلام الله عليها) از افق او تجلي کرد و مريم و زينب (سلام الله عليهما) از آسمان او درخشيدند و آسيه و خديجه(سلام الله عليهما) از هستي او طلوع کردند. پس گوهر وجود خود را به صدف حجاب زينت بخش که حجاب اسلامي از جلوه هاي زيباي بندگي است
+به آسمان نگاه كن
باران...
براي زنده كردن مي آيد
و زمين...
اميدوار...
نشسته است در انتظار
رسم زمينيان است...
كه به انتظار زنده اند
زمين به انتظار باران...
دريا به انتظار باد...
و گل به انتظار آفتاب...
وما به انتظار مهدي(عج)...
آه آقاجان بوي جمعه مي آيد
و دلم در تب و تاب ندبه ي با تو خواندن است
چه زيبا ميشود وقتي كه باشي و باشيم
در كنار تو...
همراه تو...
و براي تو
آقاجان زمين به وصالش رسيد
و ما كي..
+با تمام آرزوهاي رنگارنگ ، با تمام راحتي ها ، با تمام دنيا ، عوضش نخواهم کرد
مي داني ، چرا ؟؟
براي اينکه حجاب واجب است و حجاب داشتن حق من است
مپندار که دست و پا گير است ، چون که بايد دست و پا رابگيرد!
از دست درازي ها و قدم هاي اشباه
حجاب چون چتري است در برابر باران مسموم نگاه ها !
+بسم رب الشهداء/ کودک با پدر احساس امنيت مي کند... اما بعضي پدرها ميرن تا اين احساس امنيت رو به همه ي بچه ها بدن... شهيد کاظم کاظمي ...محل شهادت مريوان
+پدر سـردار شهيد عبـدالله شهـروي :خيلي دوست داشتم عبدالله را داماد کنم. چند بار به او گفتم : بابا جان ازدواج کن. در جوابم ميگفت : پدرجان ان شاالله هر وقت جنگ تمام شد و به پشت جبهه برگشتم ازدواج ميکنم.هر موقع که به مرخصي ميآمد خواسته ام را تکرار ميکردم. يک روز که به مرخصي آمد گفتم : باباجان آرزو دارم تا زنده ام دامادي تو را ببينم. گفت : حالا زوده! به شوخي گفتم : اگر در انتخاب همسر مشکل داري...
به دختراني که از مدرسه بيرون ميآيند نگاه کن، هر کدام را که پسنديدي بگو تا برايت خواستگاري کنم.
در جوابم گفت : چشميکه بخواهد به دختر مردم نگاه کنه، با انگشت بيرونش ميارم و زير پا له ميکنم! (ولادت : 20/8/41 ـ گرمسار / شهادت : 22/10/65 ـ شلمچه / عمليات کربلاي پنج / فرمانده گردان امام سجاد ع) (خلوت خاطرهها ص18) - ...سادات خانم...