• وبلاگ : بنفشه ي صحرا
  • يادداشت : ميم مثل مادر شهيد گمنام
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    يک جايي اين رو خوندم
    حالا ميبينم ...
    "بي سيم چي گردان حنظله حاج همت را خواست. حاجي آمد پاي بي سيم و گوشي را به دست گرفت. صداي ضعيف و پر از خش خش را از آن سوي خط شنيدم که مي گويد: احمد رفت، حسين هم رفت. باطري بي سيم دارد تمام مي شود. عراقي ها عن قريب مي آيند تا ما را خلاص کنند. من هم خداحافظي مي کنم.
    حاج همت که قادر به محاصره ي تيپ هاي تازه نفس دشمن نبود، همان طور که به پهناي صورت اشک مي ريخت، گفت: بي سيم را قطع نکن... حرف بزن. هر چي دوست داري بگو، اما تماس خودت را قطع نکن. صداي بي سيم چي را شنيدم که مي گفت: سلام ما را به امام برسانيد. از قول ما به امام بگوييد: همانطور که فرموده بوديد حسين وار مقاومت کرديم، مانديم و تا آخر جنگيديم."
    با اين موزيک
    http://tashohada1.persiangig.com/audio/muzic-flash1/shahadat-bisim2.swf
    به شما نزديک بود
    اگر دانلودش را خواستيد بگيد روي بلاگم(البته نويسنده اصلي اش کسي ديگر است و گفته اگر ميخواهيد نبايد تغييري بدهيد در کد)
    در هر حال استفاده اش که ازاد است