سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عزادار کوچولو...

بسم رب الشهدا

آسمان بی صدا میگرید

و زمین بغض کرده

باد هوهو کنان از میان درختان میگذرد...

نوحه میخواند و درختان میگریند

پرنده ها سوزناک میخوانند...

و برگ های پاییزی ناله سر میدهند

کوچه های شهر رخت عزا به تن دارند...

و از خیابان ها صدای دسته می آید...

نوحه خوان ها درحال خواندنند

حسینم وای حسینا...

شهیدم وای شهیدا...

مظلومم وای مظلوما...

مردها با پای برهنه زنجیر به دوش میزنند...

و زنان بی صدا می گریند

همه ی شهر در عزای حسین (ع)اند

در میان این همه جمعیت دخترکی را میبینم ...

گوشه ای کز کرده...

و به لیوان های پر از شیرکاکائو ،آب و شربت ایستگاه صلواتی مینگرد و بی صدا اشک میریزد

آب...آب...

صدای پیرمردی است که کوزه به دست است و رهگذران را سیراب میکند

پیرمرد به دخترک رسید،ایستاد و کاسه ی آب را گرفت مقابلش...

پرسید:آب میخوری کوچولو...؟

پرندگان ناله سر داده اند

باد همچنان میخواند

و آسمان میگرید

دخترک چشمانش را به پیرمرد دوخت

نگاهش پر از اشک شد

با همان صدای کودکانه و پر از بغضش گفت:...

نه...مگه حضرت رقیه امروز آب خورد که من آب بخورم...

مگه کسی به حضرت علی اصغر آب داد که به من آب میدی؟؟!

دست پیرمرد جلوی دخترک خشکید

از نگاهش سیل اشک جاری شد

ناله میکرد و میگریست و دخترک هم

رهگذران شاهد،به سر و صورت میزدند و ناله میکردند

پیرمرد کوزه و کاسه ی آب را روی زمین گذاشت

رفت جلو و دختر بچه ی گریان را در آغوش کشید

پیشانی اش را بوسید و گفت:...

دردانه ی امام حسین به داشتن یار عزا داری چون تو افتخار میکند،همینطور بمان

http://upload7.ir/images/38861957478670216008.jpg

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/0ed11152036fcd931.jpg

http://upload7.ir/images/13146403075774610004.jpg

پی نوشت:

وچقدر خوب است هر بار آب گوارایی مینوشیم به یاد لب تشنه ی امام حسین(ع) و فرزندانشان باشیم

سلام بر لب تشنه ی حسین(ع)

نویسنده:فاطمه سادات یوسفی


+ نوشته شـــده در جمعه 92 آبان 17 ساعــت ساعت 3:12 عصر تــوسط دوستدار شهید همت | نظر