با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+خدايا، معبود من، خودم را ميشناسم كه چه موجودي هستم: من كسي هستم كه شيطان خانهاش را در دلم برگزيده، كسي كه هر وقت هنوز به فكر مثبتي نيفتاده، شيطان به سراغش ميآيد و نيتش را عوض ميكند. پروردگارا، تنها راه نجات از اين دردها در راه تو قدم برداشتن و در راه تو فنا شدن است، چون نقل شده كه شهيد با اولين قطرة خونش كه بر زمين ريخته ميشود تمام گناهانش بخشيده ميشود.
وصيتنامه شهيد حسين گزلخو(قمي)
+پيرزن يه فرش داشت فروختش رفت کمک کرد به رزمنده هاي جبهه وقتي خواست بياد بيرون مامور بهش گفت:
مادر جان صبر کن بهت رسيد بدم....
پيرزن يه نگاهي بهش کرد و گفت:
من سه تا پسرم رو هم که دادم رسيد نگرفتم ....
+سپاس خداوندي را كه بر ما فرماندهي قرار داد كه طريقة صحيح مرزداري را از او آموختيم. و سپاس خداوندي را كه بر ما منّت نهاد و تكليف احياي اسلام را برعهده ما قرار داد و بر اين اراده ماند كه ما را وارثين زمين قرار دهد و ما به اين عنايت افتخار ميكنيم.
فرازي از وصيتنامه
شهيد محمدمهدي عباسي
+مادر، به من درسي آموختهاي كه پاي خود را جاي پاي ياران حسينبن علي(ع) گذاردهام و چه كشته شوم و چه سالم برگردم، براي تو افتخاري بزرگ است. مادر، اگر من شهيد شدم، برايم گريه نكن.
فرازي از وصيتنامه شهيد محمود نامدار فرزانه اقدم
+من راهم را آگاهانه انتخاب كردم و اگر شهيد شوم با صداي رسا به گوش منافقان و كفار برسانيد كه من آگاهانه و با شناخت كافي، بدون هيچ جبر و زوري كه تنها بر شما منافقان و كفار وارد است، در اين راه قدم نهادم و دوست دارم كه شهيد شوم. نميخواهم كه مرگ به سراغ من بيايد، ميخواهم خودم به سراغ مرگ بروم، چه مرگي بهتر از اينكه در راه خدا كشته شوم.
فرازي از وصيتنامه
شهيد علياكبر شاطرباقر
+شهيد سعيد زفاني :...:
مادرم !
زماني که خبر شهادتم را شنيدي گريه نکن
زمان تشيع و تذفينم گريه نکن
زمان خواندن وصيت نامه ام گريه نکن
فقط زماني گريه کن که مردان ما غيرت را فراموش مي کنند و زنان ما عفت را ، وقتي جامعه ما را بي غيرتي و بي حجابي گرفت مادرم گريه کن که اسلام در خطر است .
+چـــــــــــــــادر من ، لباس متهمان در دادگاه يا در زندان نيست ...
چادر من ، براي نشان دادن فقر در سريال ها و فيلم ها نيست ...
چــــــــــــــادر من ، فقط براي رفـــتـــن بــه اماکن زيارتي نيست ...
""""چــــــــــــــادر من ، تــــــــــاج بـــــــنــــــدگي مـــــن است ...""""
{{بُگذار به چادُرت پيله کنند مُدام ، به پَـروانه شُدَنَت مي ارزد ...}}
+بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داري؟
گفت: آره ! خيلي دوسش دارم
گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره يا نه؟
گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاري که آقا دوست داره انجام نميدي؟
گفت: خب چيزه!…. ولي دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نيست ، به دله گفتم: از اين حرف که ميگن به ظاهر نيست ، به دله بدم مياد
گفت: چرا؟
براش يه مثال زدم:...
گفتم: فرض کن يه نفر بهت خبر بده که شوهرت با يه دختر خانوم دوست شده و الان توي يه رستوران داره باهاش شام مي خوره. تو هم سراسيمه ميري و مي بيني بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل ميده و قلوه مي گيره.عصباني ميشي و بهش ميگي: اي نامرد! بهم خيانت کردي؟
... - ...سادات خانم...
بعد شوهرت بلند ميشه و بهت ميگه : عزيزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش ميگي: اگه منو دوست داري اين دختره کيه؟ چرا باهاش دوست شدي؟ چرا آورديش رستوران؟ اونم بر مي گرده ميگه: عزيزم ظاهر رو نبين! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…
ديدم حالتش عوض شده - ...سادات خانم...
بهش گفتم: تو اين لحظه به شوهرت نميگي: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستي با يه دختره عشقبازي مي کني بعد ميگي من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور مي کني؟
گفت: معلومه که نه! دارم مي بينم که خيانت مي کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ ميگه
گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسري اش رو کشيد جلو
با صداي لرزونش گفت: من جونم رو فداي امام زمانم مي کنم ، حجاب که قابلش رو نداره - ...سادات خانم...
از فردا ديدم با چادر اومده
گفتم: با يه مانتو مناسب هم ميشد حجاب رو رعايت کرد!
خنديد و گفت: مي دونم ! ولي امام زمانم چــــــادر رو بيشتر دوست داره مي گفت: احساس مي کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد مي زنه. - ...سادات خانم...
+خدايا، به من بياموز كه چگونه زندگي كنم كه رضاي تو در آن باشد. خدايا، به من بياموز كه چگونه كلامي گويم كه كلام تو در آن باشم. خدايا، به من بياموز كه چگونه به سويت رجعت كنم.
فرازي از وصيتنامه شهيد وحيد(اميرعباس) سادات
+شهيد جعفر عباسي سوركي در مزرعه مشغول کار بود...ناگهان خبر ارتحال امام به گوشش رسيد..
بر روي زمين نشست و با صداي بلند گريه ميکرد..
پدرش از او پرسيد چرا اينگونه ميکني..مگر پدرت مرد؟؟؟
گفت بابا جان اي کاش پدرم ميمرد و امام از دنيا نمي رفت
اگر پدر من ميمرد تنها من داغدار ميشدم اما الان همه شيعيان و مسلمانان داغدار شدند
راوي :: (خواهر شهيد)