پيام
+
ميگــفت وقتـــي پيکــر يکي از شـهداء رو آوردن ... دختــرش تابـــوت رو باز کرد
و هــــي دنبال يه چيـــزي ميــگشت ...
يه دفعه انگشت دست بابا رو پيـــدا کرد و هي انگشت رو ميکشيد
رو ســـرش و ميگفت : 20 ساله بابا م دست رو ســـرم نکشيده ...

در انتظار آفتاب
92/11/27
هما بانو
:'(
شکيبا!
:'(
مجاورِآقا
:'(