پيام
+
نوجوان 12-13 ساله اي بود.اومده بود ستاد اعزام.مي گفت:اسم منو براي جبهه بنويسيد.جواب داد : سنت کمه.
با نا اميدي برگشت.روز بعد اومد.گفت:اسم منو بنويسيد.
ميگه:تو که مي خواي بري جبهه آيا مادرت راضي هست؟
دوباره برمي گرده.براي بار سوم اومد. اين بار با يه ساک.سلام کرد.جواب دادآخه تو خيلي کم سن و سال هستي.مادرت راضي نميشه.در ساک رو باز كرد پارچه سفيد رواز توش در آورد و گفت:اين کفن منه مادرم برام گذاشته!
با نا اميدي برگشت.روز بعد اومد.گفت:اسم منو بنويسيد.
ميگه:تو که مي خواي بري جبهه آيا مادرت راضي هست؟
دوباره برمي گرده.براي بار سوم اومد. اين بار با يه ساک.سلام کرد.جواب دادآخه تو خيلي کم سن و سال هستي.مادرت راضي نميشه.در ساک رو باز كرد پارچه سفيد رواز توش در آورد و گفت:اين کفن منه مادرم برام گذاشته!

*محب
92/9/30
.:راشد خدايي:.
فک کنم يه مستند ساخته بودن درباره همين پدر و مادر شهيد که تصوير هستند! واقعا تاثير گذار بود...
كافر به طاغوت
و عشق در پوستهاي صاف و بيني هاي عمل کرده نيست و چگونه مي شود آنجا جستجويش کرد که از منافذ پوست چروکيده اين پيرزن عشق در فوران است
...سادات خانم...
نداي دريا
باقيات الصالحات است
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید