شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

*ري را
92/9/10
موقع عمليات، ما بايد از هم جدا مي‌شديم. والفجر 8 با رمز مقدس يا فاطمه الزهرا (س) آغاز شد. چند روز از عمليات گذشت. در اين مدت از فرزندان گمنام اين آب و خاک حماسه‌هايي را ديدم که در هيچ شاهنامه‌اي نخوانده بودم. وقتي به مقر برگشتم، رفتم سراغ بچه‌هاي امدادگر. دلم براي محمد شور مي‌زد. پرسيدم: «آيا کسي نوجواني به نام محمد مصطفي‌پور را ديده يا نه؟» براي توضيح بيشتر گفتم: «روي سينه‌اش هم يک بيت شعر نوشته
تا اين را گفتم، يکي جواب داد: «آهان ديدمش برادر! او شهيد شده...» منتظر جوابي غير از اين نبودم. گفتم: «الحمدالله... محمد هم رفت.» دوباره پرسيدم: «شهادت او چه طور بود؟» امدادگر گفت: «تير خورد روي‌‌ همان بيتي که روي سينه‌اش نوشته بود.»
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا......................
شهدا دست ما رو هم بگيريد
*ري را
شهداء...؟؟؟
شهدا دست ما رو هم بگيريد
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top