سلام فاطمه سادات
نمي دونم چه حسيه هر وقت به وبلاگت سر ميزنم ياد آخي دختر شهيد موسوي از زبان دکتر زماني در معراج ميفتم داشت براي آخرين بار برامون مداحي مي کرد که برداشت گفت صبح اول وقت دختر شهيد موسوي در اروند به اش زنگ زده و گفته بود عمو جون بابام از آب رد شدو يه بار ديگه دکتر به اش گفت :نه.....