گونه هایم سرخ شده از سوز سرمای روزگار

سرم درد میکند از این همه داستان های ترسناک

بارالها !

من میترسم  از این روزگار...

روزگار غریب که تن را سرد میکند و دل را آتش میرند

مثل کودکی شده ام که در خیابانی شلوغ و پر خطر گم شده

و از ترس بلایا و دلتنگی آغوش مادرش با گریه میدود

بارالها!

دنیا ی اطراف من حتی ترسناک تر و مخوف تر از خیابان های مخوف کودک گمگشته است

دلتنگی آغوشت مرا میدواند برای فرار از روزگار....

نگذار که  مثل دستگاه زباله دان مرا ببلعد

از ترس دارم میدوم به هر جا که فکر کنم تو باشی

دستی به سویم دراز کن و دستانم را در دستانت بگیر

بارالها!

همچون کودکی بی قرار آغوش امن توام

آرامم کن با آغوش آرام ابدی ات

(الهی و ربی من لی غیرک)

پی نوشت:

دشمنانی که جنگ نرم رو راه انداختند ولد شیطان اند...

وقتی ترکش های اونها به ما نخوره شیطان(دشمن قسم خورده ی ما)بی واسطه میاد وسط...

خشاباشو پر میکنه و با تیر بار ما رو نشونه میره

بیاید پناه بگیریم توی آغوش خدا تا تیرهای شیطان به هدف نخوره

شنیدم دوستم زخمی شده از تیربار شیطان...جگرم آتیش گرفته و داره میسوزه...

فکر اینکه...آخه چرا اون....

این روزها حالم اصلا خوب نیست

بیاید برای عاقبت بخیری خودمون و عزیزانمون دعا کنیم

"اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا"

التماس دعا.یا زهرا(س)

بسم رب الشهدا

ساعت 12:30 ظهر بود،کلاس آماده ی کنفرانس او شد.

استاد از پشت میز استادی اش برخاست و آمد روی یکی از صندلی های دانشجویی نشست.

او تق تق کنان به سمت جایگاه کنفرانس آمد و شروع کرد به بیان مطلبش

گفت و گفت و گفت،از آمریکا،اسرائیل،انگلیس

از جنگ سخت ...

و شروع جنگ نرم

از اینکه در این جنگ زن را ابزار قرار داده اند و و و...

آری او از جنگ نرم گفت،اما خیلی چیزها یادش رفت بگوید

اینکه تیر و ترکش های جنگ نرم چگونه است

راه پیشگیری چیست

راه درمان چیست

راه مبارزه چیست...

خود را افسر جنگ نرم نامید اما گویا افسریست که وظیفه اش یادش رفته و تیر و ترکش های زیادی روی سر و صورتش است

دلم میخواست آن لحظه که صحبت هایش تمام شد

و یکی از دانشجویان پرسید وظیفه ی ما چیست و او نمیدانست

از جایم بر میخواستم و جواب سوالش میدادم

کاش او میدانست اون کلیپسی که روی سرش گذاشته

آرایشی که روی صورتش ریخته

مانتوی کوتاهی که به تن کرده

ساپورتی که به پا کرده

کفش پاشنه سه سانتی که پوشیده

لاکی که به ناخن هایش زده

همه و همه اش ترکش های جنگ نرم است و او باید دنبال راه چاره باشد

کاش میتوانستم به آن جوانی که سوال پرسید بگویم ، اون ابرویی که برداشتی

زنجیری که به گردن انداختی

تیشرت تنگ پر از کلمات رکیک انگلیسی که به تن کردی

شلوار پاره ای که به پا کردی

دختری که کنارت نشسته و اینقدر صمیمی با او صحبت میکنی

همه و همه اش ترکش های جنگ نرم است و تو در مرگ تدریجی به سر میبری

کاش لااقل میتوانستم بگویم بهترین راه های خلاصی و درمان دو چیز است:

اردوی راهیان نور که مرکز ثبت نامش همان چادر بسیجی است که

در محوطه نصب شده و بعضی با بی اعتنایی از کنارش رد میشوند

و گوش دادن به سخنان امام خامنه ای که همیشه یادمان میرود واقعا گوش دهیم

کاش میشد که بگویم ، حیف و حیف و حیف که...

اما حرفی که در دلم مانده بود هنوز که هنوز است خرخره ام را میجوید که چرا مرا نگفتی و در دل نگه داشتی

و روزی هزار بار این حدیث را به رخم میکشد و جگرم را آتش میزند:

(قال رسول الله(ص) : ان الله لیبغض المومن الضعیف الذی لا دین له،فقیل :ما المومن الضعیف الذی لا دین له؟

قال:الذی لا ینهی عن المنکر(ر)ئل،ج11،ص399

رسول خدا(ص)فرمودند:همانا خداوند عزوجل مومن سست را که دین ندارد،دشمن میدارد.

عرض کردند:مومنی که دین ندارد کیست؟فرمودند:کسی است که از کارهای ناشایست منع نمیکند)

 پس ای جواب هایی که به زبان نیاوردمتان و در گلو مانده اید ،حق دارید،تا میتوانید خرخره ام را بجویید

آری این ترکش هایی که سراپای همنوعانم را گرفته تقصیر من هم هست

چراکه سکوت کردم و به تماشای آنها نشستم

درحالی که میتوانستم تلاشی کنم برای زنده کردنشان،بیدار کردنشان و اینکه بفهمانم واقعا جنگ نرم چیست

وقتی من دانشجو،من بسیجی جایی که نباید،سکوت میکنم و دنبال راه چاره نیستم

یا گاهی بدون فکر کردن به راه چاره با اون آدم به قول خودم خواب

بد،بدون منطق و با پرخاش حرف میزنم چطور توقع دارم که

اون آدم های سانتی مانتی ، سراپایشان پر از تیر و ترکش نباشد و جامعه ام در خواب عمیقی فرو نرفته باشد ؟

آوار ها روی سرم خراب شوید

آسمانی ها گریه کنید

زمینیان عزا بگیرید...

که من سکوت کردم و این سکوتم باعث شد خواب ها بمیرند و مرده ها بوی تعفن بگیرند

پی نوشت1:

امام خامنه ای : در این جنگ نرم کافی است هواداران جبهه ی حق بیدار باشند و بی کار ننشینند

چراکه زبان حق همیشه موئثرتر از زبان باطل است.

پی نوشت2:

لطفا به این عکس ها نگاه کنید

پی نوشت3:

به یاد شهدای امر به معروف و نهی از منکر به خصوص شهید علی خلیلی صلوات بفرسید.

ان شاء الله خدا به همه ی ما کمک کند تا واقعا یک افسر بیدار جنگ نرم باشیم.

به امید اینکه نه خودم  و نه هیچ کس دیگر اشتباه من را تکرار نکنیم و در این جنگ نرم ما پیروز میدان باشیم.آمین

اللهم ارزقنا توفیق شهادة فی سبیلک بحق فاطمة الزهرا(س)