سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شهید حجه الله رحیمی

زیر آسمان شب نشسته ام

و به تو می اندیشم...

تو که امروز ناخودآگاه مرا به طرف خود کشاندی

در روزهای جنگ و جبهه نبودی...

اما...

چه زیبا با یاد آن روزها زیستی

http://upload7.ir/images/99697924973730054106.jpg

با یاد جنگ...

جبهه...

شهادت...

شهدا...

طوری که انگار بودی

تو بوی شهادت میدادی

بوی بهشت...

و لباست همان لباس های خاکی بود...

تو آن روزها نبودی ...

اما چه زیبا آن روز ها را در خود زنده کردی

آرمان و آرزویی که همه در شب های عملیات داشتند...

 تو در شب های راهیان نور در سینه پروراندی ...

و چه آسان به آن رسیدی...

به راستی چه کردی که ...

توانستی در اسفند1390 همسفر قافله ی شهدا باشی

آخر تو هم نسل سومی بودی

چه دلبریی برای خدا کردی که...

انقدر زود آغوش شهدایی اش را برایت گشود...

خوشابحالت...

برادر عزیز من،خوشابحالت،کاش من هم...

براستی که تو حجتی بودی از طرف خدا برای ما نسل سومی ها...

تا یقین پیدا کنیم که راه شهادت هنوز هم باز است

برادرم دستمان را بگیر،رهایمان نکن

من و خیلی های دیگر آرزو داریم همسفر قافله ی شهدا شویم

اللهم ارزقنا شهاده فی سبیلک بحق فاطمه الزهرا(س)

نویسنده:فاطمه سادات یوسفی


+ نوشته شـــده در سه شنبه 92 شهریور 26 ساعــت ساعت 9:35 عصر تــوسط دوستدار شهید همت | نظر
سکوی پرواز...

 زمین جای ماندن نیست

سکویی است برای پریدن

http://upload7.ir/images/72347110685820859096.jpg

پس دل به این گذرگاه رفتن نبندیم...

چرا که سودی جز پشیمانی ندارد

به آسمان بنگر...

به افق...

وسوسه ی پرواز نمیشوی؟؟؟

تا کی میخواهی در این آلونک دنیایی سر کنی؟؟؟

دلت برای قصر های بهشتی تنگ نشده؟؟؟

برای آغوش خدا...

برای دستان نوازش حضرت مادر بر سرت

برای هم نشینی با خوبان خدا...

پس درنگ نکن

مهیای پرواز شو

بال های زیبایت در انتظار پروازند

افق به تو مینگرد

و خدا حافظ توست

مهیای پرواز شو...

اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک

نویسنده:فاطمه سادات یوسفی


+ نوشته شـــده در دوشنبه 92 شهریور 25 ساعــت ساعت 1:2 صبح تــوسط دوستدار شهید همت | نظر
بابا آسمونی کمکم کن...

http://upload7.ir/images/54808171757493567061.jpg

دنیا تاریک است

و من اینجا...

تنها نشسته ام

از ترس،گریه ام بند آمده

به دنبال تو هستم...

هادی دنیایی ام...

برای وصال او

به من نگاه کن

من به تو احتیاج دارم

تو تک امید من هستی...

برای نگاه او

اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک

نویسنده:فاطمه سادات


+ نوشته شـــده در دوشنبه 92 شهریور 25 ساعــت ساعت 12:16 صبح تــوسط دوستدار شهید همت | نظر
برچسب ها: شهدا
آرامش نگاهت...

برای پابوسیت که آمدم احساس کردم ...

مزارت...

جایگاهش...

مکانش...

هوایش...

ملکوتش...

همه چیزش برایم آشناست

انگار در خواب دیده ام

این مزار

این آرامش

این سکوت

آری در خواب هم اینگونه بود...

خلوت بود،خلوت خلوت...

و من تنها بر سر مزارت داشتم با تو درددل میکردم

چقدر نگاهت آرامم میکند

http://upload7.ir/images/64128597677860403042.jpg

مرا از تمام دنیا و دنیایی ها جدا میکند...

و در آرامش خود محو میکند

عموی زیبای من ،شهید سید علی دوامی...

به راستی که اسم علی برازنده ی توست...

و شهادت در روز شهادت امام علی(ع)

علی وار شهید شدی...

تو را خیلی دوست میدارم...

با چشمان پر از اشکم به تو نگاه میکنم...

از ترس جامندگی...

از ترس دوری...

از ترس...

و تو با آن نگاه زیبایت به من اطمینان میدهی و دلم را قرص میکنی...

دل کندن و رفتن از مزارت کاری است بس دشوار...

عموی عزیزم من دلم را پیش تو جا گذاشته ام...

از همان لحظه ای که از مزارت جدا شدمو به خانه برگشتم...

امید آن روز دارم که حضوری به دیدار شما و شهدای عزیز دیگر آیم

اللهم ارزقنا شهادتة فی سبیلک

نویسنده:فاطمه سادات یوسفی


+ نوشته شـــده در سه شنبه 92 مرداد 8 ساعــت ساعت 1:0 صبح تــوسط دوستدار شهید همت | نظر
اشک آسمان...

آسمان کمی عصبانی است،بر سر زمین فریاد میزند

اشک آسمان جاری شد

آسمان اشک میریزد و فریاد میزند...

و زمین با تمأنینه و در آرامش به او مینگرد

آسمان زمین را غرق از اشک هایش میکند و باز هم فریاد میزند و میگوید:

ای زمین به تو حسودی ام میشود...

و زمین لبخند به لب و در آرامش میگوید:چرا؟؟؟

آسمان که از لبخند و آرامش همیشگی زمین عصبانی تر شده فریادی بلندتر باز میدهد...

و میگوید:میپرسی چرا؟؟؟یعنی تو نمی دانی؟؟؟

تمام بزرگمردان و شیر زنان تاریخ درون تو پرورش یافته اند،زندگی میکنند و آرمیده اند...

http://upload7.ir/images/34368279523541133720.jpghttp://upload7.ir/images/84883857459586655524.jpghttp://upload7.ir/images/62333947094506140830.jpghttp://upload7.ir/images/61057602128534517018.jpg

http://upload7.ir/images/83115086488998694714.jpghttp://upload7.ir/images/96577728086102099193.jpghttp://upload7.ir/images/02825143011220027511.jpghttp://upload7.ir/images/07131533790147886988.jpg

http://upload7.ir/images/21710395092245987649.jpghttp://upload7.ir/images/15262095587883419420.jpghttp://upload7.ir/images/42042197289950505075.jpghttp://upload7.ir/images/17728150921191113833.jpg

http://upload7.ir/images/47003305871162263209.jpghttp://upload7.ir/images/87171641789543550684.jpghttp://upload7.ir/images/27005008313800938353.jpghttp://upload7.ir/images/83471250855686543401.jpg

http://upload7.ir/images/86255587860720732688.jpghttp://upload7.ir/images/41366041933103664865.jpghttp://upload7.ir/images/80752852015849291417.jpghttp://upload7.ir/images/76450175038045633436.jpg

 

http://upload7.ir/images/17351575258925452319.jpghttp://upload7.ir/images/58645545839036077900.jpghttp://upload7.ir/images/11161982679457222408.pnghttp://upload7.ir/images/68971834998497116014.jpg

ولی من چه؟درون من هیچ بزرگ مرد و هیچ شیرزنی پرورش نیافته و نیست...

به مو قعیت تو حسودی ام میشود...حال فهمیدی چرا گریان و عصبی ام؟؟؟

اشک های آسمان شدت گرفت،آسمان اشک میریخت و فریاد میزد...

که یک آن از لبخند مستانه ی زمین تعجب وار ساکت شد و به زمین نگریست

زمین گفت:درست است که تمام انسان های بزرگ در درون من پرورش میابند...

ولی تو هم افتخاراتی داری که باید به آنها ببالی...

تو معراج گه معراج خاتم الانبیا بوده ای،معراجی که جبرئیل به پایش نرسید...

و شهیدان بعد از شهادت به آن نقطه ات ای آسمان که معراج گه معراج احمد بود پرواز میکنند

افق در درون توست،همان نقطه ای که شهیدان هرگاه دلتنگ بهشت میشدند به آن مینگریستند

اشک های تو باران رحمت الهی است که بر سر بزرگ مردان و شیر زنان میریزد...

و زبان شکر الهی آنها را میگشاید

به خود ببال بخاطر این همه نعمت که خداوند به تو داده است

آسمان کمی قانع شد ،اشک هایش به پاس این همه نعمت الهی که نصیب او شده جاری شد...

و زمین خوشحال از اشک شوق آسمان،به او مینگرد.

نویسنده:فاطمه سادات یوسفی


+ نوشته شـــده در سه شنبه 92 مرداد 1 ساعــت ساعت 2:25 صبح تــوسط دوستدار شهید همت | نظر